۰۷ فروردین ۱۳۹۰

عرض تبریک سال نو

سال 1390 هم رو به تمام ایرانیان عزیز چه داخل و چه خارج تبریک میگم .
امیدوارم جانی سالم ، دلی خوش و جیبی پور پول داشته باشید . 
خیلی وقت نشده پست بگذارم راستش  حسابی درگیر کار هستم و هر روز از 7:10 از خانه بیرون میزنم و برای 9 شب برمیگردم، خدا رو شکر که که میتونم تلاش کنم و شانس آوردم جای مناسبی کار میکنم که قدرم رو میدونن ،همین که دست پاک هستم و با جان و دل کار میکنم و کم نمیگذارم و رئیس خوبی هم گیرم اومده درسته تو کار سخت گیره ولی حق داره اینجا کانادا است و قاره امریکا و آخره دنیا ، اگه دقیق نباشی حسابی کارها به هم میریزه .
جالبه من تو ایران کارمند بسیار خوبی بودم و منظم ، اما اینجا کم آوردم و میبینم نظم و سیستم اینجا چیز دیگریه و اونجوری که اختلاف بین زندگی هست ،این اختلاف تو همه مسایل دیده میشه که ما ها باید یاد بگیریم چگونه با سیستم بسازیم و کار کنیم و خودمان رو همخوان کنیم .
با تمام این حرفها ،رئیس از کار من  و همسر عزیزم ( با دست پخت ایرانی خوبش) خوشش اومده و دل رئیس رو بدست آورده ایم و با تمام ایراداتی که من تو کار دارم {البته درصدد رفع اونها بر میآیم} بازم به ما لطف میکنه و حسابی معرفت به خرج میده و اولین عیدی خارجی رو عصر سال نو که به وقته ما 19:21 بود رو به ما داد و اون هم این بود که من رو به عنوان یک سهامدار {هر چند سهامدار بسیار بسیار جز} در شرکت پذیرفت.
باور کنید مانده بودم چه بگویم بدون سرمایه و فقط به خاطر اینکه به قول خودش گفته بود اهل کار هستم و به اون ثابت کرده بودم ،من رو پذیرفته بود ، خدا رو شکر بالاخره یک صاحب کاری تو این دنیا پیدا شد که بدونه کسی براش کار میکنه و بخواهد به طرف حال بده ،تو ایران که فقط جان کندن بود برای دیگران و بالا بردن اونها ولی جالبه خارجی ها همه چیزشون خارجیه .
ولی این رو هم بدونید که با تمام توانم و خیلی وقتها خیلی خیلی بیشتر از اون کار میکنم و نه به خاطر پاداش یا هر چیزه دیگری ،فقط و فقط برای اینکه اینجا بتونم مثل یک ایرانی قدرتمند و توانا زندگی کنم و اگه دستم رسید ،دست باقی رو هم بگیرم .  { نمیدونم چقدر بتونم ولی همه تلاشم رو میکنم }
*** نکته : همه که تو ایران هستید و اگه مثل من شهرستانی هم هستید بدونید تمام اینهایی که خارج هستن ،خارجی که ما ها فکر میکنیم نیستند ،مثلا اگه ممد آقا اینها دامادشون خارج ،معنیش این نیست که اینجا همش داره حال میکنه و تفریح ،همه جوره اینجا داریم ،کار هم عیب نیست ؛ از کارگری سیاه {که زیر سیبیلی حقوق بگیرند}داره تا دکتری ،ولی وقتی که میپرسن فلانی چکارمیکنه؟ همه میگن : اوه کاناداس و داره آپولو هوا میکنه .
نه بابا خیلی هاش چاخانه ، من خودم کارگری کردم ،حمالی خودمون رو میگم ،شب تا صبح از ماشین جنس خالی کردم و جنس بار زدم+کارتن جمع کردم و پرس کردم +پیک اند پک کردم و ....., تو انبار زلر همه کاری کردم ولی خدایی باهام جوری حرف نزدن ویا برخورد نکردن که بگم کاگر هستم و خار و خفیف باشم .
اینجا دولت خدمت گذار به هر کی کار نکنه پول مفت میده و خانه ارزان ،البته نوشه جان همه ملت ،بهتر از اینه که ببره خرج کشوری دیگه بکنه !!!
ولی خدا رو شکر من کار دارم ،شاید اگه خانه میموندم این چند ماه ،پولی که دولت بهم میداد بیشتر از اینی بود که در آوردم ولی من باید شنا کردن تو این جا رو یاد بگیرم ،من اومدم که زندگی بسازم نه اینکه تنبلی کنم ولی عزیزان الان داره میره تو 8 ماه که ما اینجاییم ،باور کنید جا افتادن تو کشور غریب خیلی خیلی سخته ،من میدونستم سخته ولی نه آنقدر ، سخت برای تمام جوانبش از اینکه چشتون یه زرق و برق اینجا ، لختی پوختی های اینجا{مخصوص آقایون}،سیستم اداری اینجا {مثل هلو کار انجام میدن} ،زبان ،فرهنگ ،بازار کار و هزاران مطلب دیگه عادت کنید .
ولی میشه به تمام اینها غلبه کرد ،گاهی غم دوری مثل کنه به آدم میچسبه و همه چی رو زهر مار میکنه ,گاهی بی پولی ,گاهی فکر آینده مبهم ,گاهی فکر شهر و دیارت و .....
باید نترسید و جلو رفت و بدونید دیگر ما سیمرغ شده اید و اگر به پشت سر نگاه کنید به سنگ تبدیل شده و نمیتوانید به راهتان ادامه دهید ،راهی دراز که در گذر زمان به درستی اون پی خواهید برد .
همیشه به یاد بیاورید که چه مصائبی را پشت سر گذاشته و به اینجا رسیده اید ،قبول دارم اگه کسی مثل من بی پول درست و حسابی اینجا بیاد و عادت به پول مفت هم نداشته باشه ،بد جوری تو منگنه قرار میگیره و خیلی کارش مشکل تر میشه و گزینه های پیش روش کم میشن ولی بازم هزاران گزینه هست که هنوز باقی میمونن .
ولی زبانتان را خوب کنید که اینجا رفیق شفیق فقط زبان است .
اگه کبکی هستید فرانسه و انگلیسی و اگه باقی استانها به انگلیسی بچسبید .
راستی من تورنتو نرفته بودم ولی 10 روز پیش برای اولین بار با رئیس عزیز رفتم که جنس بیاریم {مواد مخدر رونمیگم ،کامپیوتر و مانیتور} – یک فرقی که بین تورنتو و مونترال هست ،دقیقا اختلاف شهر خودم همدان با تهران میمونه ،تهران همه ساختمانها بلند ،زرق و برق بیشتر ،شلوغ تر و اقتصاد بهتر ولی در همدان ساختمانها معمولی همه جا سبزه میبینی و زندگی آرامتر طی میشه .همین اختلاف بین تورنتو و 
مونترال هستش .






۳ نظر:

karami گفت...

با سلام.ان قسمت که نوشتید این کشور پولهاش رو خرج مردمش میکنه حق مطلب را ادا کردین.

لیلا گفت...

سلام آقارضا.
فرارسیدن سال نو رو بهتون تبریک میگم و براتون سالی خوبی آرزو میکنم.
جاتون خالی رفته بودیم شهرتون(همدان) واقعا میگم از نظر ساخت و ساز شهری عالیه و همه خیابانها روی اصول ساخته شده،واقعا جاتون خالی.
من از پیدا کردن کار خیلی می ترسم توی کانادا و به همسرم همینو میگم که اگه نتونیم کار خوبی پیدا کنیم اونوقت چه باید بکنیم،البته من هم کار رو عار نمی دونم اماامیدوارم که بتونیم کار خوبی پیدا کنیم.
براتون سلامتی و شادکامی از خداوند متعال خواهانم.

shahin zonooz گفت...

سلام آقا رضا، نوروز رو تبریک میگم و اطمینان دارم که در آینده ای نه چندان دور مشکلاتت سبکتر مشه و از زندگیت بیشتر و بیشتر لذت خواهی برد.
یه سوال داشتم: من با توجه به مدرک دکترای داروسازی میتونم بعنوانpharmacy technical assistant که 12 امتیاز داره اقدام کنم؟
ممنون میشم اگه اطاعاتی داشتین برام بیان کنی...
shzonooz@yahoo.com